lirik.web.id
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

lirik lagu saheb - 07.tan baa tan

Loading...

چشمامو باز کردم دیدم بالا
سرم یه پیرزن نشسته بود و
نگاهی انداخت به تن دستام
دستا که حالا شکسته بود و

گفتش فرصت غنیمت ماست
هیچی نگو فقط بیا باهام خب؟
بغلم کرد و سرپام کرد و
قوت واسه جفتِ این پاهام شد

گفتم تو کی هستی چجوری او
مَدی چجور این درو باز کردی؟
گفت چقدر حرف میزنی تو اخه!
بس کن دیگه مغزمو صاف کردی

گفتم وقتی که نشناسم تورو
نمیام بات حتی بگی بهشت
گفتش فعلا بیا بریم بام
میگم همه شو بت اگه بشه

دم رفتن چشمم افتاد به
اره که دستامو بریده بود!
چشمم افتاد به کف اتاق
کل اتاق رو سریده خون!

صدای آژیر بلند شد و گفت
سلول هفتم خالیه‌ها!
تک تک داشتن جون میگرفتن
از تن دستام ثانیه‌ها..
پیر زن گفت ماشین دم در هست
وقتی رسیدیم بپر عقبش!
حس عجیبی میداد به تنم
تن توی تن توی همین بغلش..

تن من با تن تنهای تو
ترکیب برتر تا رقص تاریک
صداش درومد با توعم صاحب!
نگاه به چشماش یه اخم باریک

درو بازکرد منو انداخت تو ماشین
درو بست خودشم نشست تو کابین
سنش بالا بود اما سریع بود
تنش از خون دست من کثیف بود

به راه افتاد منو دور کرد ازشون
گفتش که منو میشناسی احمق!
یه روزی توی کوهستان برفی
میون برف کوه های سرسبز

قرار ما بود بعد برادرت
فرار کنیم ما با هم به صحرا
بعد برادر مرحوم تو خب
ترسیده بودن همه ی اذهان

نگهم داشتن به زور تو خونه
گفتن دختری باس حبست کنیم
تا وقتی وقتش برسه و ما
خودمون حلقه رو توی دستت کنیم
سالها گذشت و ندیدم تورو من
نمیدونستم زنده ای مُردی؟
ولی همیشه مونده بود یادم
آخرین حرفو تو گوشم گفتی

بم گفته بودی که فراموش نمیشم
حتی اگه من بمیرم یک روز
بم گفته بودی که همیشه عشقو
میدی تو بهم دختر دلسوز…

به زور شدم من زن یه لاشی
که حالا تورو حبست کرد…
گفتم داستان تورو ها اما
گرفت و محروم از دستت کرد…

هنوز حتی بعد ازدواج
فکرم پیش تو گیره ها صاحب
برای با هم موندن تن ها
فقط فراره همینه راهش

گفتم توی این سال‌های آخر
گشتم دنبالت اما نبودی
گفتش بودم ولی خب حبسِ
خونه و واسم نداشته سودی

زد روی ترمز گفتش پیاده
شو و منم گوش دادم به حرفش
خودشم اومد و چسبید به تنم
مورفین لبهام شده بود لبش
بوسید منو با حرص و ولع با
عقده ی سالها دوری معشوق
فراری میشیم بعد این سالها
که هردومون به تنهایی مجبور

بودیم و حالا شکسته مرزا
چرخای دنیا میچرخه با ما
تن اون دختر هنوزم بعد
پیری مفرط میرقصه با ماه

گفتش تو دلت حرفیو داری
بخوای بگی بم؟ اینجام عزیزم
گفتش بازم بوسه ای داری؟
بخوای بدی بم؟ اینجام عزیزم

دستاشو محکم گرفته بودم
حسرت دستاش قلبمو ول کرد
بعد اون سالها تازه فهمیدم
چقدر به ایشون زیاده حسم


Lirik lagu lainnya:

LIRIK YANG LAGI HITS MINGGU INI

Loading...