lirik.web.id
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

lirik lagu naghsh - palid

Loading...

[متن آهنگ «پلید» از نقش]

چشامو باز کردم دیدم تو یه حفره‌م
یه شهر بود زیر زمین، خفه شده تو نطفه‌اش
با نور غریبه پیاده می‌رفتم تو کوچه‌هاش
رسیدم به چنتا پله و یه دِژا~ووی سورئال
پایین پله‌ها یه دخترک نشسته بود، با چنتا بطری کنارش، یکی تو دست، خیره به زمین
ازش پرسیدم کجا می‌تونم ببینم نورُ
به زحمت دستشو بالا آورد، اشاره کرد به هیچ
با خودم زیر لب گفتم این پوسیده رو مرگ با یه پوسته می‌کنه تن گوژپشت‌ دار
اما صدام به قدری بلند بود که رسید زمستون از تو چشاش، با یه سورتمه انگار
خورشیدو بالا می‌آورد بدتر از دستاش
با معده‌ی خالی سخت بود براش هضم حرفام
اما خورشید که بالا می‌اومد طلوع نمی‌کرد
فقط جنازشو ناگزیر می‌کشید پشت ابرا
دیدم اسب تاریخُ زین کرد رفت
منم از طبیعت بیرون زدم، از این پسرفت
فهمیدم دخترک فرم ثابتی نداره، دائمًا تغییر شکل می‌ده خودشو که می‌شم من تهش

پلک زدم
نه اثری از پله بود،
نه دخترکی کنارم تا انتهای قصه موند
فقط صدای جیغ می‌رسید از بیرون حفره
من تنها آرزوم این بود همه‌چی روشن شه مثه روز
فهمیدم تاریکی رفیقه، باهام
هارمالین تو خونم می‌رقصید، من سفید چشام
خواستم بزنم بیرون، از تنم کشید لباسمو از پشت، به خودم برگشتم، دیدم یکی نگاهش قفله بهم
دو تا زانو بود که غم کرده بغل
منتظر پدرش بود که برگرده از جنگ
سرشو که بالا کرد دیدم پسر بچه‌س
خواستم نوازشش کنم دست رد زد به من رفت
اطرافمو پر کرد دود
انگار سرخ‌پوستا پیام دادن صلح تمومه
پامو گذاشتم تو مسیرم که خودم بود
دیدم فرو رفت کلمه‌هام تو مرداب جمله‌تون، حیف
فهمیدم هرچی بیشتر بمونم تو این شهر
یه سری چشم رو زخم‌هام گشوده می‌شد از رو میل
بدنم پر از چشم شد، به اندامم دوخته شده بودن، انگار لختم
تو عمق خموده
فهمیدم طبیعتو نمی‌شد رام کرد یه عده لباس خالی از آدم زمینو ساختن
تو زمین ریشه زد پیش‌داوری، قضاوت
رو لوح زرینی که رد پای نفاق روش بود حک شد انصرافم
پشتم خالی نبود حرف بود
منم یه جدول شدم که نشست برف روش
دیدم دنیا یه خرگوش سفیده که منو برد سمت حفره‌ی عجایبی که شدم نقش توش
(خودم)

پلک زدم
حقیقت همچنان تو روم زل زده بود
تو هیبت دخترک گل‌فروش
چنتا خار تو دستاش فرو رفته بود اما لبخند می‌زد، پلید بود خلق و خوش
دیدم شونه‌ی پهن و مفاصل محکم و پای استوار این زندگی یه مشت دروغه
من سست شده بود پشتم نبود کوه دیگه
واسه همین خودم کوه شدم فرو ریختم رو گورش
گذشتم، رسیدم به یه قلمرو خالی از سکنه
یه پیرمرد نشسته بود کناری از تبرش
ازش پرسیدم کجا می‌تونم ببینم نورُ
گفت: رومُ یه روزه بسازی می‌شی هم‌وطنش
من تو این فکر بودم که منظور پیرمرد چیه
دیدم فرو رفت خنجر دوستی توی سینه
خواستم برگردم که ببینم کیه
دیدم نور داره دور می‌شه
قدم برداشتم برم دنبالش، افتادم
نفسای آخرم می‌پیچیدن گل واسم
منم کشیدمشون، سینه‌خیز رفتم
چشامو بستم
برگشتم از اول دیدم بیرون حفره‌م
داشتم اشک می‌ریختم واسه خودم که مردم
حس می‌کردم تو حافظه‌م زندگیم یه نقطه‌س
کم‌کم داشت یادم می‌رفت همه‌چی کلاً
دیگه نه صدای جیغ بود، نه تاریکی
نه بارش برگ‌های خزونِ پاییزی
منو سپردن به یه زن، تو آغوشم گرفت تنگ
مثل آسمون و ابر
با چشای خیس
می‌خواستم تا ابد تو اون لحظه بمونم
دیدم بی‌نوا می‌شه خونه اگه سکوتو بپوشم به تن
فهمیدم جامعه یه روز منو طرد می‌کنه، با این حال
میمونم تا بُت زندگی رو بکوبم
من آز و طمعتون، جاه‌ و منصبتونو یه روز
واسه نقاب پوسیده‌ی مکتبتون، به خون تشنه‌م
کشف حقیقت شکفته از سروده‌هامو
بذر می‌کنم، بکارید مزرعه‌تون مهمون من
اما تا اون روز تو این منظره‌ی سفیدتون می‌مونم
تا جایی که چشمام می‌بینه نوره
یه روز دستشو رو می‌کنم کی منو کشت
چون حالم به هم می‌خوره می‌دونم این نور دروغه
شاید نمی‌دونید، ولی خورشیدتون پوسیده‌س
پشت این ردای نورانی، شیرتونو دوشیدن
من حقیقت تاریکو بهتون می‌گم اما مردم یادشون می‌ره، می‌شه مردمک کوچیک‌تر
تو جهانی که فاجعه، به روتین نگاهت بدل شد و مرگ معنا با جهش خون مرد
از فئودال به هجوم سرمایه‌دار پیر، امروز دوباره باید تغییر کرد بی‌شک


Lirik lagu lainnya:

LIRIK YANG LAGI HITS MINGGU INI

Loading...