lirik.web.id
a b c d e f g h i j k l m n o p q r s t u v w x y z 0 1 2 3 4 5 6 7 8 9 #

lirik lagu farshad - kandan

Loading...

[ورس یک]
جنگی در من خونریزی
دستوری در من سرپیچی
حرفی در من سرریزی
حسی در من فریاد می‌کنه
تبی در من سوزان
هر نسیمی در من طوفان
ناچار عمیق‌تر میشی وقتی
شَکی در تو باد می‌کنه
از روزمرگی گامِ فراتر
فهمِ دروغِ فشارِ برابر
چشمی واسه نگاه به سراسر
آخر به اول، اول به آخر
هیچ میونبری تسکین نیست
وقتی که می‌افتم به دامِ تلاشم
مگه روزگار چیزی بهم میده اگه حتی برقصم به سازِ هراسم؟
شکمِ گرسنه فکر رو میکُشه و فکرِ سیرها گرسنه‌ها رو
این چرخه‌ی منحوسه که تمیز میده
همه‌ی این غلطها از درسته‌ها رو
من خودم رفتم و دیدم که خیلی چیزها میمیرن بعدِ هر بن‌بست
عقربه‌ها رو عقبی نچرخون که میزنه هنوز هم نبضِ هر فرصت
رد میشم از پوچی ولی نه با فراموشی
اضطراب و رنج و ملال
ادامه داره این هم آغوشی
اینطوری درمیام هر دفعه از خاموشی
حتی وقتی هر دفعه باخته
من از نیروم تخلیه نمیشم
سر و تهِ من رو نمیشه مقرر کرد
من تعریف میشم تو دستی که نمیدم
من زیرِ پایِ خالی رو دیدم و سرمایِ چرکِ نداری رو دیدم
جایی که ساختار به قهقرا میرفت
خراب نشدم تا خرابی رو دیدم
عنکبوتِ ترس تار می‌تنید
باز میخرید حکومتِ سکوت زمان ولی
تا به رخ‌نماییِ خودِ مرگ
ما وجود داریم پس جار میزنیم
[کورس]
می‌شم کَنده
از نکندن
هوا میخواد بیاد نفسم کم
می‌شم کَنده
از نکندن
خودم نباشم خبرم هست
می‌شم کَنده
از نکندن
وقتی که پُل و ارتباط کذبه
صدبار رفتم رو به پایان
همین می‌شد ابتداش قصه

[ورس دو]
من گوشه گیر نیستم فقط، دیگه وسطی نمونده
گاهی حس می‌کنم همه مُردیم
ولی جسدی نمونده
غلت میخوریم روی سودِ هم
سود اندامِ اخلاق رو میبُره
تن نده به اون بلندگویی که هر روز هر روز حرفهات رو میکُشه
نمیشم تهنشین نمی‌کنم نشست
تهِ این لیوانِ پست
میمونم خودم از قصد
تا وقتی دروغِ عقیده زیر آرایش هست
بهم میگن وحشی توی شعرشون شوقهای شَیاد
معشوقه کجاست تو شهرِ عُشاقِ اشیاء؟
بیرون از این لیوان غوغایِ فرداست
صورتی درونم مشت میخوره
وقتی که زندگی بهم پشت میکنه
من به دنبال خودم میرم هر چقدر که تند میدوئه
وجود رو به جرمِ رشد میجوئه
اسیدی که نبودن رو شکر می‌کنه
می‌مونم دور از آغشتگی که به آهستگی من رو خُرد می‌کنه
ایستادم تو رو تخریب تهدید اومد بعدِ تهدید
حتی توی فرطِ قحطی راه داشت که با تمجید فَربه‌تر شیم
ولی هر شکستی یعنی نقضِ تسلیم
تاریخِ خودم رو ساختم جای جعلِ تقویم
میخوابم رو سیاهی اگه مُده تختِ رنگی
میسازم صحنه‌ی خودم رو
تا نشم به سودِ صدتا صحنه تقسیم
همینه نقشِ تصمیم
شدم عوض ولی نه به نفعِ وضعیت تا
که به جهان کنم تغییر تقدیم
نه از دست دادم با ژرفِ تسلیت
نه به دست میارم با طرحِ تبریک
زندگی بودن بود نه نمودن
آغوشم بازه به کُلیتش
نه به جاییش که دوست دارم سرِ سوزن
[کورس]
می‌شم کَنده
از نکندن
هوا میخواد بیاد نفسم کم
می‌شم کَنده
از نکندن
خودم نباشم خبرم هست
می‌شم کَنده
از نکندن
وقتی که پُل و ارتباط کذبه
صدبار رفتم رو به پایان
همین می‌شد ابتداش قصه


Lirik lagu lainnya:

LIRIK YANG LAGI HITS MINGGU INI

Loading...